مجید موحد مجد؛ عباس گرگی
چکیده
در علوم ایمنی، حادثه رویدادی ناخواسته و غیر برنامهریزی شدهاست که بهصورت یک یا چند واقعه متوالی بهواسطه اعمال ناایمن شرایط ناایمن یا هر دو به وجود میآید. بهرغم رشد فزاینده علوم ایمنی در دهههای اخیر، مفهوم حادثه همچنان بهعنوان پدیدهای غیراجتماعی، خنثی و فاقد معنا تعریف میگردد که بهطور ناخواسته و غیر برنامهریزی ...
بیشتر
در علوم ایمنی، حادثه رویدادی ناخواسته و غیر برنامهریزی شدهاست که بهصورت یک یا چند واقعه متوالی بهواسطه اعمال ناایمن شرایط ناایمن یا هر دو به وجود میآید. بهرغم رشد فزاینده علوم ایمنی در دهههای اخیر، مفهوم حادثه همچنان بهعنوان پدیدهای غیراجتماعی، خنثی و فاقد معنا تعریف میگردد که بهطور ناخواسته و غیر برنامهریزی شده توسط کارگران یا ماشینآلات به وجود میآیند. بخش قابلتوجهی از تحقیقات انجام شده دراین زمینه، به پیروی از سنت همهگیرشناسی و روانشناسی رفتارگرا با تقلیل مسئله ایمنی و بهداشت کار به موضوعی صرفاً فنی و تخصصی بر نقش عوامل فردی خطر و خطای انسانی در وقوع حوادث تأکید میکنند. بیتوجهی این مطالعات به بسترهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی وسازمانی در تحلیل حوادث و عدم بهرهگیری از یافتههای میانرشتهای باعث گردیده تا گزارشهای مذکور صرفاً به ارایه فهرستی از عوامل خطر و توزیع آماری حوادث برحسب متغیرهای کمی و جمعیتشناختی اکتفا نموده و در نتیجه نسبت به فرایند ساخت اجتماعی حوادث و ماهیت پرابلماتیک مفهوم حادثه اجتناب نمایند. از این رو، پژوهش حاضر درصدد است تا با استفاده از ظرفیت دیگر رشتههای علمی، نظیر جامعهشناسی انتقادی و اقتصاد سیاسی محدویتهای علوم ایمنی و رویکردهای متعارف فنی و تخصصی آن را در تبیین یکجانبه و تکبعدی حوادث ناشی از کار نشان دهد. بهمنظور دستیابی به این هدف، در پژوهش حاضر، از روششناسی کیفی بهعنوان روششناسی غالب و از روش مردمنگاری انتقادی جهت انجام عملیات تحقیق و متعاقباً از روش تحلیل موضوعی جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شده است. یافتههای بهدست آمده در این پژوهش شامل هفت مقولۀ عمده است که در قالب چرخه ساخت اجتماعی حوادث نشان داده شده است. درمجموع، نتایج این تحقیق نشان میدهد که حوادث ناشی از کار، بیش از آنکه به دلیل بیاحتیاطی و ویژگیهای فردی و روانشناختی کارگران باشد، از شرایط حاکم بر سازمان کار، روابط نابرابر قدرت و تجارب کارگران از محیط کار ناشی میشود.