علوم انسانی و توسعه
کرامت پسندیده خو؛ صادق زیبا کلام
چکیده
آموزشوپرورش میتواند زیرساخت تربیتی توسعهٔ سیاسی را فراهم آورد. به این معنا آموزشوپرورش میتواند به تربیت انسانهای با شخصیت توسعهگرا و ترویج فرهنگ توسعه کمک کند و مشارکت و رقابت سیاسی را نهادینه سازد. این مقاله با هدف بررسی نقش فعلی آموزشوپرورش در کمک به روند توسعهٔ سیاسی در ایران انجام شده است. روش پژوهش توصیفی و از نوع ...
بیشتر
آموزشوپرورش میتواند زیرساخت تربیتی توسعهٔ سیاسی را فراهم آورد. به این معنا آموزشوپرورش میتواند به تربیت انسانهای با شخصیت توسعهگرا و ترویج فرهنگ توسعه کمک کند و مشارکت و رقابت سیاسی را نهادینه سازد. این مقاله با هدف بررسی نقش فعلی آموزشوپرورش در کمک به روند توسعهٔ سیاسی در ایران انجام شده است. روش پژوهش توصیفی و از نوع تحلیل محتوا و رویکرد آن نیز کاربردی است. جامعهٔ پژوهشی شامل کتابهای حوزهٔ تربیت و یادگیری علوم انسانی و اهداف و برنامههای ویژهٔ متوسطهٔ اول سال تحصیلی ۱400-۱399 است که با توجه به ماهیت، موضوع پژوهش و محدودیت جامعهٔ آماری از نمونهگیری صرف نظر شده و کل جامعهٔ پژوهشی بهعنوان نمونه در نظر گرفته شده است. ابزار اندازهگیری و چکلیست تحلیل محتوا ساختهٔ محقق بود و نتایج با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرمافزار spss بررسی شد. در یک جمعبندی و براساس فراوانیهای حاصل از این پژوهش و تحلیل دادهها میتوان گفت که کتابهای حوزهٔ تربیت و یادگیری علوم انسانی و اهداف و برنامههای ویژهٔ متوسطهٔ اول از نظر ایجاد و پرورش مفاهیم و مؤلفههای مورد بررسی برای آموزش مفاهیم توسعهٔ سیاسی به دانشآموزان دارای عملکردی نامناسب و بسیار ضعیفاند. لذا میتوان گفت که زمینههای لازم برای توسعهٔ سیاسی دانشآموزان را فراهم نمیکنند. همچنین، بررسیها نشان داد که در این توجه حداقلی نیز روندی منطقی در توزیع مؤلفهها دنبال نمیشود. بر این اساس میتوان گفت که مؤلفان این کتابها و سیاستگذاران توجه هدفمند یا ویژهای به توسعهٔ سیاسی، چه از لحاظ مفهومپردازی و چه از نظر شناخت مؤلفههای مورد نظر در این مطالعه، نداشتهاند.
میان رشتهای
ریحانه نیک روش؛ سید غلامرضا اسلامی؛ ژاله صابرنژاد؛ عبدالحسین کلانتری
چکیده
رواج فضاهای آموزشی همخوان با شیوۀ آموزشی معلممحور موجب عدم بهبود و سازگاری این فضاها با شیوۀ آموزشی دانشآموزمحور شده است. در واقع، انتقال نظام آموزشی از آموزشگرایی به سازندهگرایی نیازمند گرایش بیشتر معماران به فراهم کردن بستری برای رخداد تعاملات اجتماعی با گونههای فضایی و روابط جدید است. مقالۀ حاضر با هدف دستیابی به اصول ...
بیشتر
رواج فضاهای آموزشی همخوان با شیوۀ آموزشی معلممحور موجب عدم بهبود و سازگاری این فضاها با شیوۀ آموزشی دانشآموزمحور شده است. در واقع، انتقال نظام آموزشی از آموزشگرایی به سازندهگرایی نیازمند گرایش بیشتر معماران به فراهم کردن بستری برای رخداد تعاملات اجتماعی با گونههای فضایی و روابط جدید است. مقالۀ حاضر با هدف دستیابی به اصول تولید اجتماعی و معیارهای ارزشیابی فضاهای آموزشیِ همخوان با شیوۀ یادگیری سازندهگرا بر این فرض استوار است که با بهرهگیری از رویکرد سازندهگرایی و اتکا بر نظریههای تولید اجتماعی فضا میتوان به گونههایی مشخص از فضامندی مدارس دست یافت که در طی آن تعاملات کودکان و مشارکت فعال آنها در یادگیری منجر به افزایش انگیزۀ آنها در امر تعلیم و تربیت میشود. این مقالۀ کیفی و بین رشتهای از لحاظ هدف بر شیوۀ توسعهای و از منظر روش بر مبنای تحقیقات توصیفیـتحلیلی استوار است. لذا، با استفاده از یک چارچوب تحلیلی از مجموعۀ نظریهها، فضاهای آموزشی سه مدرسه که بهطور هدفمند انتخاب شدهاند، با توجه به قابلیتهای فضاییـاجتماعی مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج پژوهش با شناسایی پنج گونه از فضاهای آموزشی به الگویی از ساختار فضایی مناسب ـ شامل مجموعۀ کلاس، فضای عمومی و فضای مشترک ـ برای کاربرد روش آموزشی سازندهگرا و در نتیجه افزایش تعاملات اجتماعی دانشآموزان دست یافته است. در واقع، اگر کلاسهای رایج بهنوعی نمایندۀ مفهوم قدرتِ برخاسته از نظریۀ لوفور و فوکو باشند، ساختار ارائهشده گونهای از تبدیلپذیری و سیالیت فضایی را پیشنهاد داده که بهرغم مفهوم انعطافپذیری ـ با پلان کاملاً باز ـ میتواند از هرجومرج فضا جلوگیری کند.
جامعهشناسی
زینب شفیعی
چکیده
پاسخ به این پرسش که چرا یک نفر کارآفرین میشود و دیگران نه به هیچ عنوان ساده نیست. اکثر پژوهشگران این معما را پذیرفته و تعریف خاص خود را از مفهوم کارآفرینی ارائه دادهاند. ازاینرو، کارآفرینی واژۀ بسیار مناقشهبرانگیزی است که تجمیع نظریههای مربوط به این حوزه را مشکل کرده است. در میان نظریات گوناگون و گاه متناقض حوزۀ کارآفرینی، ...
بیشتر
پاسخ به این پرسش که چرا یک نفر کارآفرین میشود و دیگران نه به هیچ عنوان ساده نیست. اکثر پژوهشگران این معما را پذیرفته و تعریف خاص خود را از مفهوم کارآفرینی ارائه دادهاند. ازاینرو، کارآفرینی واژۀ بسیار مناقشهبرانگیزی است که تجمیع نظریههای مربوط به این حوزه را مشکل کرده است. در میان نظریات گوناگون و گاه متناقض حوزۀ کارآفرینی، سهم رشتههای علوم اجتماعی مانند جامعهشناسی و تاریخ اقتصادی قابلتوجه است. اما منظرهای این دو علم به مسئلۀ کارآفرینی متفاوت است. این تفاوتها دوگانۀ ادراکی کمتر از حد اجتماعی و بیشتر از حد اجتماعی را شکل داده که بسیاری معتقدند هر دو این ادراکات ناقص است. جامعهشناسی مبتنی بر فهمی است که عاملیتهای فردی را بیش از حد اجتماعی میبیند، اقتصاد از فهمی استفاده میکند که انسانها کمتر از حد اجتماعیاند. بنابراین، دوگانۀ ادراک کمتر از حد اجتماعی و ادراک بیشتر از حد اجتماعی مترادف است با مجادله بر سر توصیف کوران از فیلی که در تاریکی قرار گرفته، از زوایای مختلف آن را لمس کردند و هر کس دیدگاه خود را برای رد نظر دیگری ارائه میکند. بنابراین، تبیین این دوگانه و متعاقب آن مقایسۀ رویکرد جامعهشناسی و علم اقتصاد به مسئلۀ کارآفرینی هدف مقالۀ حاضر است. این مقاله، اساساً ماهیت نظری داشته و در مرکز این تأملات قرار دارد. نقطۀ عزیمت مقالۀ حاضر بهره بردن از پارادایم جامعهشناسی اقتصادی جدید برای فراتر رفتن از دوگانۀ ادراک کمتر از حد اجتماعیشده و ادراک بیشتر از حد اجتماعیشده و پرداختن به مسیری است که بین این دو قطب متضاد جریان دارد تا بتوان کارآفرینی را به صورت حکشده در یک بستر اجتماعی و تاریخی درک کرد.
معماری
حمزه پیربابائی؛ مینو قرهبگلو؛ محمدعلی کی نژاد
چکیده
معماری بهعنوان دانشی که فضای مناسب را برای زیست انسان فراهم میکند آنچنان با ابعاد متعدد وجودی انسان و زندگی او گره خورده است که دست زدن به هرگونه خلاقیت در آن، بهدلیل گستردگی و پیچیدگی فراوان، ناگزیر از توجه به طیف وسیعی از رشتهها و حوزههای معرفتی است. بدین سبب، خلاقیت در معماری ماهیتاً مقولهای میانرشتهای است و هر ...
بیشتر
معماری بهعنوان دانشی که فضای مناسب را برای زیست انسان فراهم میکند آنچنان با ابعاد متعدد وجودی انسان و زندگی او گره خورده است که دست زدن به هرگونه خلاقیت در آن، بهدلیل گستردگی و پیچیدگی فراوان، ناگزیر از توجه به طیف وسیعی از رشتهها و حوزههای معرفتی است. بدین سبب، خلاقیت در معماری ماهیتاً مقولهای میانرشتهای است و هر نوع تحلیل و ارزیابی آن نیز بدون در نظر گرفتن این ویژگی ناکارآمد و بیتأثیر خواهد بود. در این مقاله، که از روش فرایند استدلال منطقی بهره میبریم، به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که چگونه میتوان الگویی میانرشتهای برای ارزیابی خلاقیت در آثار معماری تدوین کرد. طبق یافتههای این پژوهش، سنجش خلاقیت معماری با رویکرد میانرشتهای عبارت است از بهکارگیری علوم مختلف برای رسیدن به یک دانش یکپارچه به منظور ارزیابی تازگیِ راهحلهای ارائهشده توسط معماری برای رفع نیازهای مختلف انسان جهت زندگی در آن فضا. بر این اساس، خلاقیت دارای دو بُعد اساسی نوآوری و فایده است که برای ارزیابی هر اثر خلاقانه بررسی این دو بعد لازم و ضروری است. طبق الگوی پیشنهادی این مقاله، برای سنجش خلاقیت معماری ابتدا باید نیازها و خواستهای انسان از یک بنای معماری با کاربری خاص مشخص شود، سپس میزان رضایت از پاسخهای آن بنا به نیازها مورد سنجش قرار گیرد. در مرحلۀ بعد نوآوری معماری در برآورده کردن این نیازها در یک طیف هفتمرحلهای از مصالح بهکاررفته (کمترین نوآوری) تا ایجاد یک عملکرد جدید (بیشترین نوآوری) ارزیابی میشود.
علوم اجتماعی
رضا عبدالرحمانی؛ علیرضا زرگر؛ ناهید حسینی؛ حجت متقی
چکیده
این مقاله با هدف واکاوی شگردها و عوامل اثرگذار بر کلاهبرداری زنان از شرکتهای بیمه، تحلیلی جامعهشناختی از وقوع چنین رخدادی را ارائه کرده است. روش تحقیق کیفی و از نوع تحلیل مضمون است. روش گرداوری اطلاعات میدانی و ابزار آن بر اساس اسناد و پروندهها، مصاحبه با تعدادی از زنان کلاهبردار و همدست با باندها، کارشناسان و مأموران راهنمایی ...
بیشتر
این مقاله با هدف واکاوی شگردها و عوامل اثرگذار بر کلاهبرداری زنان از شرکتهای بیمه، تحلیلی جامعهشناختی از وقوع چنین رخدادی را ارائه کرده است. روش تحقیق کیفی و از نوع تحلیل مضمون است. روش گرداوری اطلاعات میدانی و ابزار آن بر اساس اسناد و پروندهها، مصاحبه با تعدادی از زنان کلاهبردار و همدست با باندها، کارشناسان و مأموران راهنمایی و رانندگی است. جامعه آماری تعداد 138 پرونده از اسناد مرتبط با موضوع است که 15 پرونده به روش تصادفی ساده انتخاب شد. همچنین تعداد 58 نفر از زنان کلاهبردار، افراد همدست با باندها و کارشناسان و مأموران راهنمایی و رانندگی است که به روش هدفمند تا اشباع داده انتخاب و با تمامی جمعیت یادشده مشارکتکننده مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته انجام گرفت. روایی و پایایی بر اساس نظرات مارشال و راسمن (1377) به دست آمده است. به سبب کیفی بودن کار روش تجزیه و تحلیل بهطور همزمان با جمعآوری اطلاعات، کدگذاری باز و محوری و فشردهسازی با طراحی مضامین پایه و میانجی و سپس مضامین اصلی و تمها با استفاده از نرمافزار مکسکیودا انجام شده است. نتایج یافتهها نشان داد که عوامل فردی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی از عوامل اثرگذار و انگیزشی برای مجرمان است؛ اما مهمترین عامل را میتوان عامل اقتصادی و فقر برشمرد. همچنین کلاهبرداران با آشنایی و سوءاستفاده از ضعفها و خلأهای قانونی و گاه استفاده از افراد غیر ایرانی (افغانها)، خانوادههای بیبضاعت، به جعل و تهیه شناسنامه با هویت جعلی پرداخته و از طریق افراد مسئول و نفوذ در دستگاههای دولتی و شرکتهای بیمه اقدام به اخذ مبالغ هنگفت دیه از شرکتهای بیمه میکنند.
میان رشتهای
جبار رحمانی؛ مهسا شیخان
چکیده
در این مقاله مسئلۀ متن و نوشتن دانشگاهی با رویکردی میانرشتهای مورد بررسی و واکاوی مفهومی قرار گرفته است. همچنین، مدلها و نظریههای متنوع در مفهومسازی متن، نوشتار و سواد در حوزۀ نوشتن دانشگاهی بهطور خاص با تأکید بر معناسازی و رویکردهای اجتماعی به متن و نوشتار بررسی شده است. پیچیدگی و وسعت مفهومسازیهای موجود از سواد و نوشتار، ...
بیشتر
در این مقاله مسئلۀ متن و نوشتن دانشگاهی با رویکردی میانرشتهای مورد بررسی و واکاوی مفهومی قرار گرفته است. همچنین، مدلها و نظریههای متنوع در مفهومسازی متن، نوشتار و سواد در حوزۀ نوشتن دانشگاهی بهطور خاص با تأکید بر معناسازی و رویکردهای اجتماعی به متن و نوشتار بررسی شده است. پیچیدگی و وسعت مفهومسازیهای موجود از سواد و نوشتار، در وهلۀ اول مطالعات نوشتار و سواد را از حوزه و محدودۀ مطالعات تکرشتهای خارج و آن را بهعنوان یک امر میانرشتهای مطرح میکند. در همین راستا، چیستی و ماهیت نوشتار، متن، هویت نوشتاری و دانشگاهی و مدلهای سواد دانشگاهی، مدلهای سواد چندحسی و چندحالتی، که در این مقاله در تقابل با مفهوم کلیشهای «توانایی نوشتن» قرار گرفته، این واقعیت را آشکار ساخته که نوشتار و سواد، چه در پرداختن به مسئله و چه در ارائۀ پاسخ به مسائل آن، از ماهیتی میانرشتهای برخوردار است. بدینترتیب، مقالۀ حاضر تلاش میکند تا علاوهبر به دست دادن گسترۀ معنایی نوشتن در پرتو دیدگاههای زبانشناختی و جامعهشناسی تولید متن و دانش، بیش از پیش به ماهیت متن و فرایندهای درگیر در ایجاد و خلق نوشتارِ دانشگاهی از منظری میانرشتهای تأکید کند و از این منظر نوشتن را نه بهمثابۀ فعالیت و فرایندی تکرشتهای و مهارتی، بلکه فعالیتی پیچیده و چندوجهی در تولید متن مدنظر قرار دهد. فهم این رویکرد احتمالاً خواهد توانست نارساییهای تحلیل هرکدام از گفتمانهای بررسی «نوشتار» را با بینشی گستردهتر در این خصوص پاسخگو باشد و درعینحال امکان بیشتری در تولید و مبادلۀ دانش فراهم کند.