معماری
حمزه پیربابائی؛ مینو قرهبگلو؛ محمدعلی کی نژاد
چکیده
معماری بهعنوان دانشی که فضای مناسب را برای زیست انسان فراهم میکند آنچنان با ابعاد متعدد وجودی انسان و زندگی او گره خورده است که دست زدن به هرگونه خلاقیت در آن، بهدلیل گستردگی و پیچیدگی فراوان، ناگزیر از توجه به طیف وسیعی از رشتهها و حوزههای معرفتی است. بدین سبب، خلاقیت در معماری ماهیتاً مقولهای میانرشتهای است و هر ...
بیشتر
معماری بهعنوان دانشی که فضای مناسب را برای زیست انسان فراهم میکند آنچنان با ابعاد متعدد وجودی انسان و زندگی او گره خورده است که دست زدن به هرگونه خلاقیت در آن، بهدلیل گستردگی و پیچیدگی فراوان، ناگزیر از توجه به طیف وسیعی از رشتهها و حوزههای معرفتی است. بدین سبب، خلاقیت در معماری ماهیتاً مقولهای میانرشتهای است و هر نوع تحلیل و ارزیابی آن نیز بدون در نظر گرفتن این ویژگی ناکارآمد و بیتأثیر خواهد بود. در این مقاله، که از روش فرایند استدلال منطقی بهره میبریم، به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که چگونه میتوان الگویی میانرشتهای برای ارزیابی خلاقیت در آثار معماری تدوین کرد. طبق یافتههای این پژوهش، سنجش خلاقیت معماری با رویکرد میانرشتهای عبارت است از بهکارگیری علوم مختلف برای رسیدن به یک دانش یکپارچه به منظور ارزیابی تازگیِ راهحلهای ارائهشده توسط معماری برای رفع نیازهای مختلف انسان جهت زندگی در آن فضا. بر این اساس، خلاقیت دارای دو بُعد اساسی نوآوری و فایده است که برای ارزیابی هر اثر خلاقانه بررسی این دو بعد لازم و ضروری است. طبق الگوی پیشنهادی این مقاله، برای سنجش خلاقیت معماری ابتدا باید نیازها و خواستهای انسان از یک بنای معماری با کاربری خاص مشخص شود، سپس میزان رضایت از پاسخهای آن بنا به نیازها مورد سنجش قرار گیرد. در مرحلۀ بعد نوآوری معماری در برآورده کردن این نیازها در یک طیف هفتمرحلهای از مصالح بهکاررفته (کمترین نوآوری) تا ایجاد یک عملکرد جدید (بیشترین نوآوری) ارزیابی میشود.
معماری
هیوا رحمانی؛ محمدرضا پورزرگر؛ بهروز منصوری
چکیده
آموختههای معماری امروز تحت تأثیر استیلای هژمونیهای مرکزگرا، هجوم اطلاعات و تکنولوژی موجب تسخیر روح انسان شده است که منجر به تبلور اشکال جدیدِ خلقیات فردی به جای خلاقیت شده است. تغییر یادگیری فرایند انسانِ معمار به معنای رهایی ذهن از انباشتگیهای اطلاعات و خوانش آموزههای مؤثر بهواسطهٔ تجربههای زیستشدهٔ ...
بیشتر
آموختههای معماری امروز تحت تأثیر استیلای هژمونیهای مرکزگرا، هجوم اطلاعات و تکنولوژی موجب تسخیر روح انسان شده است که منجر به تبلور اشکال جدیدِ خلقیات فردی به جای خلاقیت شده است. تغییر یادگیری فرایند انسانِ معمار به معنای رهایی ذهن از انباشتگیهای اطلاعات و خوانش آموزههای مؤثر بهواسطهٔ تجربههای زیستشدهٔ انسانیِ حاویِ روح و احساس هدف پژوهش است. مطالعهٔ حاضر به روش اسنادی، و بهمنظور شناخت روابط انسان با محیط به خوانش آثار پدیدارشناسان حوزهٔ انسان، ذهن و خیال، و ریشههای درونمرزیِ مؤثر بر برقراری پیوند انسان با پدیدههای محلی، همچون ادبیات، پرداخته است. با خوانش نظریههای شناختِ جهان هستی و دیدگاههای محورگرایی، به وجوه گمگشتهٔ «چگونه انسانشدن» پیبرده شد. در ابتدای قرن بیستم جریان فکریـفلسفی پدیدارشناسی شکل گرفت که اساس هستیشناسی را تجربیات زیستشدهٔ انسانی دانست. سپس از فلسفهٔ محض به جریان حوزهٔ «اندیشه» و «یادگیری خودیافته» تغییر مسیر داد و با برقراری پیوندی چندوجهی میان رشتهها و تجربههای زیستشدهٔ انسانی، در مدارس معماری مطرح شد. شناخت فرایند خودیافتهٔ «انسانِ معمار» جهت کسب تجربههای فردی با کیفیت و خلق پدیدههای معماری انسانی از یافتههای این مقاله است که در دو وجه مورد مطالعه قرار گرفت: 1) خواندن منابع و ریشههای غنیِ درونمرزی؛ و 2) آموختن چگونه اندیشدن بهمنزلهٔ نگاه جهانشمول. خوانش شعر حافظ و تجربهٔ زیستهاش در فرایند یادگیری معماری موجب خودیافتگی و پالایش ذهن میشود. در این راه انسان فراگیرنده به بیداری دست مییابد که در قالب مدلی ترسیم شده است.
معماری
سیدمحیالدین فاضلیان؛ سید رحمان اقبالی
چکیده
در ادبیات معماری جهان، معماری اسلامی بهعنوان یک سنت تاریخی مهم و قابلاعتنا مطرح شده است. این سنت برای ایرانیان، جایگاه بهمراتب بالاتری از صِرف یک سنت تاریخی دارد و بهعنوان بخشی از هویت معماری در ایران اسلامی شناخته میشود. نظریههای مختلفی بهمنظور تبیین معماری اسلامی مطرح شدهاند که هرکدام، به پیروی از روشی که اتخاذ کردهاند، ...
بیشتر
در ادبیات معماری جهان، معماری اسلامی بهعنوان یک سنت تاریخی مهم و قابلاعتنا مطرح شده است. این سنت برای ایرانیان، جایگاه بهمراتب بالاتری از صِرف یک سنت تاریخی دارد و بهعنوان بخشی از هویت معماری در ایران اسلامی شناخته میشود. نظریههای مختلفی بهمنظور تبیین معماری اسلامی مطرح شدهاند که هرکدام، به پیروی از روشی که اتخاذ کردهاند، بخشی از مختصات معماری اسلامی را مشخص کردهاند، ولی بهطورکلی، این نظریهها بهدلیل غفلت از مؤلفههای عملی و انضمامیای که بهطور مشخص میتوان آن را در واژۀ «سبک زندگی»خلاصه کرد، قابلیت کاربست درست و کارآمد خود را در زیست امروزین مسلمانان از دست دادهاند. هدف این مقاله، پس از طرح و نقد نظریههای مختلف دربارۀ معماری اسلامیِ مطرح در ادبیات پژوهش، بازگرداندن عنصر «سبک زندگی» به معماری اسلامی است؛ عنصری که بهنظر میرسد حلقۀ گمشدۀ نظریههای معماری اسلامی است و امکان بازگشت معماری اسلامی به متن زندگی اجتماعی ایرانیان را فراهم میکند. «سبک زندگی» بهعنوان یکی از اصطلاحات معتبر و رایج در حوزۀ روانشناسی و علوم اجتماعی، دارای این قابلیت است که بهعنوان عنصری کارآمد به تعریفهای معماری اسلامی بازگشته و وجوه کارکردی معماری اسلامی را به آن بازگرداند.
علوم سیاسی
محمدمنان رئیسی
چکیده
یکی از مهمترین مؤلفههای تمدن معاصر غرب، سکولاریسم است. نقش این نظام فکری ــ که بهعنوان واکنشی به عملکرد نهادهای مذهبی غرب بهویژه کلیسا در قرون وسطی شکل گرفت ــ آنچنان در تمدن معاصر برجسته است که میتوان تأثیر آن بر شرایط و مناسبات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... را بهوضوح پیجویی کرد و جغرافیای ایران نیز از این قاعده ...
بیشتر
یکی از مهمترین مؤلفههای تمدن معاصر غرب، سکولاریسم است. نقش این نظام فکری ــ که بهعنوان واکنشی به عملکرد نهادهای مذهبی غرب بهویژه کلیسا در قرون وسطی شکل گرفت ــ آنچنان در تمدن معاصر برجسته است که میتوان تأثیر آن بر شرایط و مناسبات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... را بهوضوح پیجویی کرد و جغرافیای ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. در این پژوهش پس از معرفی و تبیین اجمالی مبانی این نظام، به مسئله «چگونگی تأثیرگذاری سکولاریسم بر معماری و شهرسازی معاصر و بهطور خاص، تحولات کالبدیـفضایی شهر معاصر ایرانی» پرداخته شده است. روشی که برای بررسی مسئله یادشده از آن استفاده شده است، روشی ترکیبی ــ مرکب از مطالعات اسنادی کتابخانهای برای گردآوری دادهها و تحلیل محتوای کیفی برای تحلیل دادهها ــ است. براساس نتایج این پژوهش، ازآنجاکه معماری و شهرسازی و موضوعات مرتبط با آن (مانند تحولات کالبدی فضایی) متأثر از مناسبات مختلف اجتماعی، فرهنگی، و... هستند، به تبعِ تأثیر سکولاریسم بر این مناسبات، شهر معاصر ایرانی نیز از سکولاریسم و مبانی آن متأثر شده است و این تأثیرپذیری ــ که در تقابل با فرهنگ اسلامی و ایرانی است ــ بهوضوح در معماری و شهرسازی معاصر ایران قابل پیجویی است. برای اثبات این ادعا، ضمن ارائه بحثهای تحلیلی، به مصداقها و نمونههای عینی (اعم از فضاها و بناهای معماری) استناد شده است.
میان رشتهای
محمدمنان رئیسی
چکیده
در این مقاله به این مسئله پرداخته شده است که آیا تغییرات کالبدی فضایی بازارهای معاصر ایران، که از کشورهای پیشرو در ترویج ارزشهای اصیل اسلامی است، همسو با مبانی و ارزشهای اسلامی است یا خیر. همچنین ضمن تحلیل متون دینی با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، چهار شاخص کالبدی _ فضایی برای بازار استنتاج شده است که عبارتند از: لزوم متذکر ...
بیشتر
در این مقاله به این مسئله پرداخته شده است که آیا تغییرات کالبدی فضایی بازارهای معاصر ایران، که از کشورهای پیشرو در ترویج ارزشهای اصیل اسلامی است، همسو با مبانی و ارزشهای اسلامی است یا خیر. همچنین ضمن تحلیل متون دینی با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، چهار شاخص کالبدی _ فضایی برای بازار استنتاج شده است که عبارتند از: لزوم متذکر بودن کالبد و فضای بازار؛ نفی فضاهای معاشرت جمعی (پاتوقگونه) در بازار؛ لزوم تناسب الگوهای کالبدی بازار با هویت اسلامی؛ و مکانیابی بازار در موقعیتهای فرا محلی. ضمن ارائه تحلیلی میان رشتهای، مشخص شده است که افول شاخصهای مذکور در بازارهای معاصر، ریشه در تأثیرات حاصل از مبانی فکری معاصر غرب بر معماری و شهرسازی ایران دارد که نمود آن در حوزه اقتصاد به شکلگیری نظام اقتصادی لیبرال سرمایهداری منجر شده است؛ نظامی که از مهمترین ویژگیهای آن، ترویج فرهنگ مصرفگرایی است و افول شاخصهای کالبدی _ فضایی اسلامی در بازارهای معاصر، همسو با الزامات و اقتضائات این فرهنگ است.