عباس منوچهری؛ سید محسن علویپور
چکیده
پژوهش میانرشتهای نیازمند برخورداری از مبانی نظری و مفهومیای است که با ممانعت از سردرگمی و اشتباه پژوهشگر، امکان تلفیق دیدگاهها در رشتههای مختلف را فراهم آورد. به این منظور لازم است با اتکا بر مقومات رشته مبدأ، مباحث نظری مرتبط با آن را در دیگر حوزههای معرفتی مربوط به پژوهش مورد بررسی قرار داد. با تبیین این مباحث، پژوهشگر ...
بیشتر
پژوهش میانرشتهای نیازمند برخورداری از مبانی نظری و مفهومیای است که با ممانعت از سردرگمی و اشتباه پژوهشگر، امکان تلفیق دیدگاهها در رشتههای مختلف را فراهم آورد. به این منظور لازم است با اتکا بر مقومات رشته مبدأ، مباحث نظری مرتبط با آن را در دیگر حوزههای معرفتی مربوط به پژوهش مورد بررسی قرار داد. با تبیین این مباحث، پژوهشگر میتواند با اتکا بر یک مبنای نظریِ ریشهدار در معرفت مبدا، موضوع کار خود را در فضای میانرشتهای مورد کاوش قرار دهد. پژوهش حاضر، با بررسی این مقوله در جستجوی اندیشه سیاسی در هنر سینما، این شیوه را مورد آزمون قرار میدهد. بر این اساس، میتوان با مبنا قرار دادن نظریههای اندیشهورزی سیاسی –در اینجا نظریه توماس اپریگنز- آثار سینمایی را در چارچوبی فراتر از محدوده مطالعات سینمایی، و در مقام بازنمایی اندیشهورزی سیاسی کارگردانان مولف مورد بررسی قرار داد.
فرید آزادبخت
چکیده
شناخت روشمند پویایی و ایستایی پدیدارهای چندساحتی حقوقی در گسترههای فردی و جهانی، مستلزم قبض و بسط چارچوبهای مفهومی و فائق آمدن بر تنگنظریهای معرفتشناختی نو و کهنی است که بر منطق تحلیلی و تجویزی و ساحتهای هستیشناختی و معرفتشناختی دانش بالندۀ حقوق بینالملل و روششناسی تکثرگرای آن سایه افکنده و آن را تا سرحد مجموعهای ...
بیشتر
شناخت روشمند پویایی و ایستایی پدیدارهای چندساحتی حقوقی در گسترههای فردی و جهانی، مستلزم قبض و بسط چارچوبهای مفهومی و فائق آمدن بر تنگنظریهای معرفتشناختی نو و کهنی است که بر منطق تحلیلی و تجویزی و ساحتهای هستیشناختی و معرفتشناختی دانش بالندۀ حقوق بینالملل و روششناسی تکثرگرای آن سایه افکنده و آن را تا سرحد مجموعهای از قواعد (پراگماتیسم فلسفی) و یا به منزلۀ پدیدارشناسی ارادۀ دولت (پوزیتیویسم حقوقی) فروکاسته است. فایق آمدن بر این وضعیت، درگرو اتخاذ منطق تحلیلی نوینی با عنوان نظریۀ عمومی سیستم-هاست که در این مقاله، وجوه و جنبههایی از آن بر معرفت و نظام حقوقی بینالمللی تطبیق داده شده است. نظر به اینکه کاربست رویکرد سیستمی در حوزۀ ناآزمودۀ حقوق بینالملل، با مناقشات هستیشناختی، تعارضهای معرفتشناختی و چالشهای روششناختی همراه است؛ با این حال اقتضائات معرفتشناختی ایجاب مینماید در راستای بازاندیشی قابلیتهای تبیین سیستمی حقوق بینالملل، جایگاه و منزلت این گسترۀ معرفتی در سامانۀ عمومی دانش بشری ترسیم شود؛ بهگونهای که بتوان مرزهای معرفتی و دامنۀ منطق تحلیلی و تجویزی آن را از دانشهای همسنخ، همچون روابط بینالملل و علوم ناهمسنخ بازشناسی نمود. به همینمنظور حقوق بینالملل را یک «کل ارگانیک تحلیلی و کنشی» انگاشته و در سطح تحلیل نخست که ناظر به ساحت شناختاری و ساختار نظری حوزۀ معرفتی حقوق بینالملل است، ابعاد تئوریک و به سخن دیگر، روششناسی، الگوهای تبیین، منطق حقوقی، زبان حقوقی و فرایندهای نظریهپردازی و آزمون گزارهها و نظریۀ حقوقی بررسی و تحلیل خواهد شد. در سطح تحلیل دوم که هدف آن تبیین ساحت هستیشناختی حقوق بینالملل است، وجه کنشی سیستم حقوقی بینالمللی که ترکیبی قوامیافته از نهاد، هنجار، آیین و سازوکار است، در چارچوب الگوهای تعامل بیرونی، درونی و مرزی روش تحلیل سیستمی بررسی خواهد گردید.