مطالعات فرهنگی
حسن پورنیک
چکیده
دوران آنتروپوسن «عصر انسان» با عاملیت بیسابقه انسان در دگرگونیهای طبیعت جاندار و بیجان در سطح سیارهای مشخص میشود. این دگرگونیها چنان فراگیر و چندبعدی شدهاند که برای بررسی علل، عوامل درگیر، و پیامدها مطالعات میانرشتهای ضروری به نظر میرسد. همچنین مفهومپردازیهای تازهای نیاز است که به فهم این شرایط نوپدید ...
بیشتر
دوران آنتروپوسن «عصر انسان» با عاملیت بیسابقه انسان در دگرگونیهای طبیعت جاندار و بیجان در سطح سیارهای مشخص میشود. این دگرگونیها چنان فراگیر و چندبعدی شدهاند که برای بررسی علل، عوامل درگیر، و پیامدها مطالعات میانرشتهای ضروری به نظر میرسد. همچنین مفهومپردازیهای تازهای نیاز است که به فهم این شرایط نوپدید کمک رسانند و راه را برای تحلیلهای تجربی و دریافتهای نو بگشایند. آغازگاه این راه، نقد دیدگاههای مدرنیستی مستقر است که با تمایزگذاری میان طبیعت و جامعه، طبیعت را به نیروهای بیرونی، کنترلپذیر و سودمند فرو میکاهند؛ درحالیکه انسان را فعال مایشاء پیشفرض گرفتهاند و کنشهای او را به نوع ابزاری آن فروکاستهاند. چنین نقدی را میشود با نوعی بازاندشی از رابطه انسان و جامعه و طبیعت کامل کرد. این مقاله با استفاده از مطالعه اسنادی و با اتخاذ رهیافتی تطبیقی بحثهای مرتبط را از رشتههای گوناگون گرد میآورد و مقایسه میکند، تا ابعاد آنتروپوسن روشن و ادبیات مرتبط نقادانه بررسی شود. یافتههای این مقاله نشان میدهد که شرایط دوران آنترپوسن، پیامدهایی برای اندیشه و مفهومپردازی جامعهشناختی دارند. بهعبارتی، برخی از مفاهیم مسلط در جامعهشناسی مانند عاملیت نیازمند بازنگری و برخی مناسبات مانند مناسبات انسان/طبیعت و طبیعت/جامعه نیازمند توجه جدیتری هستند. در نتیجه، این مقاله برای نوعی جایگاه مفهومپردازیشده از طبیعت در ساخت و دگرگونی حیات فردی و جمعی استدلال میکند و شبکه انسان-طبیعت-جامعه را بهعنوان راهی برای فهم شرایط دگرگونشونده زیستمحیطی سیارهای در دوران آنتروپوسن پیشنهاد میکند.
بحران ویروس کرونا
محسن شفیعی سیف آبادی؛ علی باقری دولت آبادی
چکیده
در همهگیری کویدـ19 با یک بحران اجتماعی تأثیرگذار بر تمامی ابعاد زندگی انسانها روبهرو هستیم. فهم ابعاد دقیق این دگرگونی مستلزم بهکارگیری مدلی مفهومی یا رویکردی میانرشتهای است. ازهمینرو، هدف اصلی مقاله حاضر فهم تأثیرها و واقعیات بحران کوویدـ19 بر مبنای نظریه سیستمهای اجتماعی نیکلاس لومان و با استفاده از مطالعه کتابخانهای ...
بیشتر
در همهگیری کویدـ19 با یک بحران اجتماعی تأثیرگذار بر تمامی ابعاد زندگی انسانها روبهرو هستیم. فهم ابعاد دقیق این دگرگونی مستلزم بهکارگیری مدلی مفهومی یا رویکردی میانرشتهای است. ازهمینرو، هدف اصلی مقاله حاضر فهم تأثیرها و واقعیات بحران کوویدـ19 بر مبنای نظریه سیستمهای اجتماعی نیکلاس لومان و با استفاده از مطالعه کتابخانهای و روش توصیفیـتحلیلی است. سؤالی این است که بحران کوویدـ19 چه ابعادی از حیات انسانها را متأثر ساخته و شامل چه واقعیاتی میشود؟ فرضیه مورد آزمون عبارت است از: «بحران کرونا در سه سطح سیستمی تعاملاتی، سازمانی و جامعوی قابلبررسی است و در خردهسیستمهایی چون قانون، علم، دین، سیاست، اقتصاد و آموزشوپرورش قابلفهم است». نتایج حاصل از تحقیق نشان میدهد که تغییر رویکرد در بستر سیستم تعاملات اجتماعی باعث دگرگونی اساسی در تعاملات روزمره افراد شده است. در سیستم سازمانی برخی سازمانها منتفع و برخی زیان دیدهاند و کنش سازمانی برخی نهادها به داخل منازل کشیده شده است. سیستم جامعوی که خود شامل شش قسمت میشود نیز تغییراتی مهم در زمینه اقصادی، ظهور قوانین جدید در بسیاری از ابعاد زندگی شهروندان، تحوّلی عمیق در زمینه باورهای دینی، تغییر رویه در شیوهٔ آموزشی، توجه ویژه به علوم تجربی و تمرکزگرایی در حوزهٔ خردهسیستم سیاست را تجربه نموده است.
جواد حیدری؛ سید حمید زارع؛ سید مالک حسینی
چکیده
بررسی و مطالعه پدیدههای اجتماعی حاکم بر جامعه، بدلیل شرایط خاص آن نیاز به توسعه و تعمیق دارد. اگرچه شبیهسازی پدیدههای اجتماعی با پدیدههای مکانیکی در نگاه اول درست به نظر نیاید و این امر هم به خاطر پیچیدگیهای مسایل اجتماعی است، ولی نویسندگان این نوشتار قصد دارند با سادهسازیاین شبیهسازی را انجام داده تا با سادهتر ...
بیشتر
بررسی و مطالعه پدیدههای اجتماعی حاکم بر جامعه، بدلیل شرایط خاص آن نیاز به توسعه و تعمیق دارد. اگرچه شبیهسازی پدیدههای اجتماعی با پدیدههای مکانیکی در نگاه اول درست به نظر نیاید و این امر هم به خاطر پیچیدگیهای مسایل اجتماعی است، ولی نویسندگان این نوشتار قصد دارند با سادهسازیاین شبیهسازی را انجام داده تا با سادهتر و ملموستر جلوهدادن مشکلات اجتماعی و عواقب آن، تحلیل روشنتری از آینده ارائه دهند. برای رسیدن به نتایجی مناسب و متقن، روش انجام بررسی و مطالعه، وامگیری و استفاده از مفاهیم و تعاریف علم مکانیک است که قابل تطبیق با مفاهیم اجتماعی است. یعنی در این نوشتار با در انداختن مباحثی مانند تنش، خستگی و غیره تلاش شده است در حدّ اشارتهای این مقاله مشکلات اجتماعی کشور از دو جهت مورد بازبینی و واکاوی قرار گیرد. در رویکرد نخست بیان مفاهیم استاتیکی و تبعات منفی و خسارات ناشی از آن اشاره خواهد شد و در ادامه با بازبینی و بازخوانی مفاهیم دینامیک به تبیین اعوجاجات و مشکلات دینامیکی اجتماع پرداخته شده است.
مرتضی بحرانی
چکیده
میانرشتگی، چه در مقام آموزش و چه در مقام پژوهش، در بسیاری از کشورهای جهان بهعنوان روشی نوین در نهاد دانش، جای خود را باز کرده است. اینکه چه اقتضائاتی میانرشتگی را به منصۀ ظهور رسانده است، و چه عواملی آن را بسط و یا تعدیل میکنند، نیازمند یک بررسی همهجانبه است. در تحلیل بررسیهای موجود، اگرچه بهعلل مختلف ظهور و بسط و تعدیل ...
بیشتر
میانرشتگی، چه در مقام آموزش و چه در مقام پژوهش، در بسیاری از کشورهای جهان بهعنوان روشی نوین در نهاد دانش، جای خود را باز کرده است. اینکه چه اقتضائاتی میانرشتگی را به منصۀ ظهور رسانده است، و چه عواملی آن را بسط و یا تعدیل میکنند، نیازمند یک بررسی همهجانبه است. در تحلیل بررسیهای موجود، اگرچه بهعلل مختلف ظهور و بسط و تعدیل میانرشتهای پرداخته شده است، اما از نگاهی آسیبشناسانه و با روشی پدیدارشناسی، کمتر بهعلت غایی این پدیده پرداخته شده است. مدعای پژوهش حاضر این است که میانرشتگی میتواند، «مسئولیت» را بهمثابه علت غایی خود بیابد. آنچه میانرشتگی را در دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی جا انداخته است، ضرورت توجه به مقولهای بهنام مسئولیت است. از آنجا که دنیای پیچیدۀ کنونی رابطۀ میان فرد و جامعه را دستخوش دگرگونی کرده است بهنحوی که هریک از دیگری مطالباتی را میخواهد این میانرشتگی است که میتواند فرد و جامعه را در قبال یکدیگر مسئول بار آورد. میانرشتگی طبق این تقریر، پناهبردن به مرزهای دانش بدیل برای یافتن پاسخ مکفی به پرسشهایی است که یک قلمرو معرفتی واحد توان ارائۀ آن را ندارد. همین نکته میتواند تیغ دو لبه باشد: صاحب دانش میانرشتهای، ضعف خود را در ارائۀ پاسخ مسئولانه با گریز زدن از یک دانش به دانش دیگر بپوشاند. اما با نگاهی رویهای به میانرشتهای میتوان آن را بهسان اخلاقی هنجاری تصور کرد که غایتش آموزش افراد جامعه جهت ارائۀ پاسخهای مسئولانه به پرسشهایی است که در قلمرو دانش میانرشتگی آنان مطرح است.
سید عبدالامیر نبوی
چکیده
مفهوم کلیدی «گذار» بیشتر در نظریات نوسازی و توسعه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. برخی از نظریهپردازان توسعه با ملاک قرار دادن شاخصهایی در حوزههای اقتصاد، سیاست و فرهنگ، حرکتی خطی از جامعه سنتی به جامعه مدرن را تصویر کردهاند و بهویژه برای مرحله میانی (دوره گذار) ویژگیهای را برشمردهاند. مهمترین کاستی چنین نگرشی ...
بیشتر
مفهوم کلیدی «گذار» بیشتر در نظریات نوسازی و توسعه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. برخی از نظریهپردازان توسعه با ملاک قرار دادن شاخصهایی در حوزههای اقتصاد، سیاست و فرهنگ، حرکتی خطی از جامعه سنتی به جامعه مدرن را تصویر کردهاند و بهویژه برای مرحله میانی (دوره گذار) ویژگیهای را برشمردهاند. مهمترین کاستی چنین نگرشی آن است که به بررسی بخشی از شاخصهای عینی بسنده میکند و از صورتبندی و تحلیل علل شکلگیری اندیشههای سیاسی در جوامع در حال گذار ناتوان میماند؛ ازاینرو، مقاله حاضر با مبنا قرار دادن رویکرد ماکس وبر، به بازتعریف سه مفهوم جامعه سنتی، جامعه در حال گذار و جامعه مدرن پرداخته است. گسستگی بین واقعیتهای زندگی سیاسی، اجتماعی و پاسخهای چهارچوب فکری حاکم بر جامعه، یا ناتوانی آن چهارچوب از تبیین واقعیتها سبب میشود که جامعه وارد دوران گذار شود. مهمترین ویژگی جامعه در حال گذار، بروز بحران معناست. بین این بحران و شکلگیری اندیشه سیاسی همبستگی وجود دارد. در واقع، اندیشه سیاسی بخشی از پاسخ نخبگان فکری یک جامعه به بحران معنایی است که در آن جامعه احساس میشود. در نتیجه، این سیر بحث، بهرهگیری از نگاهی میانرشتهای را در پژوهش درباره دوره گذار ضروری میسازد و مباحث و یافتههای حوزههایی چون اندیشه سیاسی، جامعهشناسی سیاسی و حتی مردمشناسی را وارد تحلیل این مفهوم میکند.