نوآوری و فناوری
اباذر اشتری مهرجردی
چکیده
گزارش آنکتاد، سه موج دهسالهٔ توسعه سیاستهای علم، فناوری و نوآوری در ایران را از ابتدای دههٔ 1370 شناسایی کرده است. اولین موج بر توسعهٔ آموزش عالی، موج دوم بر توسعهٔ پژوهش و فناوری و موج سوم بر اقتصاد دانشبنیان و مبتنی بر نوآوری، تمرکز داشته است. از اینرو، از اوایل دهه 90 زمینههای ظهور و بروز استارتآپها هموارتر شد. بررسی مطالعات ...
بیشتر
گزارش آنکتاد، سه موج دهسالهٔ توسعه سیاستهای علم، فناوری و نوآوری در ایران را از ابتدای دههٔ 1370 شناسایی کرده است. اولین موج بر توسعهٔ آموزش عالی، موج دوم بر توسعهٔ پژوهش و فناوری و موج سوم بر اقتصاد دانشبنیان و مبتنی بر نوآوری، تمرکز داشته است. از اینرو، از اوایل دهه 90 زمینههای ظهور و بروز استارتآپها هموارتر شد. بررسی مطالعات داخلی و خارجی درخصوص موفقیت و شکست استارتآپها حاکی از فقدان دید و رویکردی جامعهشناختی است و دلیل اصلی مطالعهٔ حاضر بهشمار میآید. روش مطالعه از نوع کیفی بوده و مهمترین ابزار ما مصاحبههای عمیق باگرفتن روایت و تجربه زیستهشان بوده است. سپس به دستهبندی، سنخبندی و مفهومسازی (روش استقراییِ شش مرحلهای کلارک و براون) پرداختیم. جامعهٔ مورد مشاهده، شامل شش نفر از مدیران و صاحبان استارتآپ، دو نفر از مدیران شتابدهندهها و شش نفر از همکاران بودند. پس از جمعبندی و دستهبندی یافتهها، به 5 گروه متغیر(تم) که بهصورت PESTE نامگذاری شدند، دست یافتیم. P نشانهٔ Politics، E نشانهٔ Economy، S نشانهٔ Social-cultural، T نشانهٔ Technology و E نشانهٔ Education است. بر همین اساس، زیستبوم استارتآپی در ایران و جهان بسیار جدید و نوپا است؛ اما به دلیل اطلاق آنها به دنیای مدرن کنونی بسیار پیچیده و چندوجهی هستند بهطوریکه اگر یکی از پایههای پنجگانه آن با دیگر پایهها، متناسب و همراه نباشد، با شکست روبهرو خواهد شد.
میان رشتهای
طاهره میرعمادی
چکیده
این مقاله به کنکاش در نظریهها و چارچوبهای مفهومی در حوزه بینرشتهای سیاستپژوهی علم، فناوری، و نوآوری میپردازد تا با بررسی میزان بینرشتگی، درجه توانمندی این نظریهها را در رویارویی با چالشهای اصلی سیاستگذاری بسنجد. پرسش این مقاله این است که چه تغییری در طبیعت میانرشتگی این قلمرو دانشی درنتیجۀ چرخشهای نظری در انگارههای ...
بیشتر
این مقاله به کنکاش در نظریهها و چارچوبهای مفهومی در حوزه بینرشتهای سیاستپژوهی علم، فناوری، و نوآوری میپردازد تا با بررسی میزان بینرشتگی، درجه توانمندی این نظریهها را در رویارویی با چالشهای اصلی سیاستگذاری بسنجد. پرسش این مقاله این است که چه تغییری در طبیعت میانرشتگی این قلمرو دانشی درنتیجۀ چرخشهای نظری در انگارههای مفهومی آن پدیدار شده است. واحد تحلیل، برنامههای پژوهشی حاکم بر حوزه مطالعاتی است که حول محور «شکست»، تکوین یافتهاند. ابزار سنجش میانرشتگی این قلمرو دانشی، بنیانهای فلسفی این انگارههای نظری است. مقاله حاضر با استفاده از آموزههای کلاین و ولش در بعد هستیشناختی و معرفتشناختی درمییابد که با توجه به چندرشتهای بودن جامعه علمی این حوزه، اولاً سطح تحلیل از خرد به سطح کلان سیستمی و اکنون به نگرش چندسطحی تحول یافته است؛ ثانیاً بهتدریج سهم نگرشهای کیفیگرا و تفسیری علوم اجتماعی و انسانی در توسعۀ نظریه و روشها بیشتر شده و در پایان، صبغه انتقادی این نگرشها نسبت به صبغۀ ابزاری آنها پررنگتر شده است. این سه ویژگی، نشاندهندۀ این است که انگارههای مفهومی نوین در این رشته، قابلیت این حوزه را در رویارویی با معضلات پیچیدۀ سیاستگذاری افزایش دادهاند.
احمد میرعابدینی
چکیده
انسان تنها موجودی است که تغییر را درمییابد، خود را مشمول آن میداند و برای حفظ وضع موجود و ثبات خود دگرگونی را میپذیرد. عمدهترین ابزار تغییر ارتباط است. انسان ارتباط و تغییر را میپذیرد تا به یاری آنها تمامیت خود را حفظ کند. ارتباطات و فناوریهای ارتباطات و اطلاعات، با شکلدهی به علوم، به تحول و توسعه در آفرینش حوزهها، میانرشتهها ...
بیشتر
انسان تنها موجودی است که تغییر را درمییابد، خود را مشمول آن میداند و برای حفظ وضع موجود و ثبات خود دگرگونی را میپذیرد. عمدهترین ابزار تغییر ارتباط است. انسان ارتباط و تغییر را میپذیرد تا به یاری آنها تمامیت خود را حفظ کند. ارتباطات و فناوریهای ارتباطات و اطلاعات، با شکلدهی به علوم، به تحول و توسعه در آفرینش حوزهها، میانرشتهها و رشتههای جدید، در نتیجه به تداوم حیات بشر در سازگاری با محیط زیست یاری میدهند. ارتباطات نیز همزمان و به موازی و به تناسب این دگرگونیها متحول میشود.