روانشناسی
خسرو رشید؛ فاطمه طاهری؛ مسیب یارمحمدی واصل؛ کامبیز کریمی
چکیده
بهزیستی یکی از سازههایی است که در روانشناسی مثبتنگر بهطورجدی موردتوجه قرار گرفته است. احتمال میرود که حساسیت نسبت به زیباییهای پیرامون و درک آنها میتواند بر سلامت و بهزیستی افراد تأثیر بگذارد. ازاینرو، هدف این مقاله بررسی رابطه هوش زیباشناسی و بهزیستی روانی با میانجیگری حساسیت زیباشناسی در دانشجویان است. روش پژوهش ...
بیشتر
بهزیستی یکی از سازههایی است که در روانشناسی مثبتنگر بهطورجدی موردتوجه قرار گرفته است. احتمال میرود که حساسیت نسبت به زیباییهای پیرامون و درک آنها میتواند بر سلامت و بهزیستی افراد تأثیر بگذارد. ازاینرو، هدف این مقاله بررسی رابطه هوش زیباشناسی و بهزیستی روانی با میانجیگری حساسیت زیباشناسی در دانشجویان است. روش پژوهش همبستگی با کمک مدلیابی معادلات ساختاری است و جامعهٔ آماری همه دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا در سال تحصیلی 99-1398 هستند که 384 تن با روش نمونهگیری خوشهای تصادفی از میان آنان انتخاب شد. ابزار استفاده شده در این پژوهش شامل مقیاس بهزیستی ریف (2002)، مقیاس هوش زیباشناسی رشید و همکاران (1396) و مقیاس حساسیت زیباشناسی عبدالملکی (1392) است. نتایج معادلات ساختاری نشان داد که هوش زیباشناسی و حساسیت زیباشناسی بر بهزیستی روانشناختی اثر مستقیم و معناداری دارند. همچنین، هوش زیباشناسی نیز بر حساسیت زیباشناسی اثر مستقیم و معناداری دارد. نتایج روابط غیرمستقیم نشان داد که هوش زیباشناسی با میانجیگری حساسیت زیباشناسی بر بهزیستی روانشناختی اثر معناداری دارد. بر اساس نتایج میتوان گفت که درک زیباییها و حساسیت نسبت به زیباییهای پیرامون بر بهزیستی روانشناختی افراد تأثیر مثبتی دارد. ازاینرو، با تدوین برنامههایی جهت آموزش و تقویت زیباشناسی افراد، میتوان انتظار بهبود بهزیستی روانی آنان را داشت.
سعید صفایی موحد؛ محمد عطاران
چکیده
رشتههای مختلف دانشگاهی، اجتماعات متفاوتی هستند که هر کدام مانند یک قبیله قلمروها، مرزهای خاص، هنجارها و فرهنگ خاص خود را دارند. بر همین اساس بچر به توصیف فرهنگ رشتهای علوم مختلف میپردازد. به عقیده وی علوم محض از نظر فرهنگی رقابتی ، از نظر سیاسی به خوبی سازمان یافته، دارای میزان انتشار بالا، و وظیفه محور هستند, در حالیکه ...
بیشتر
رشتههای مختلف دانشگاهی، اجتماعات متفاوتی هستند که هر کدام مانند یک قبیله قلمروها، مرزهای خاص، هنجارها و فرهنگ خاص خود را دارند. بر همین اساس بچر به توصیف فرهنگ رشتهای علوم مختلف میپردازد. به عقیده وی علوم محض از نظر فرهنگی رقابتی ، از نظر سیاسی به خوبی سازمان یافته، دارای میزان انتشار بالا، و وظیفه محور هستند, در حالیکه علوم اجتماعی کاربردی از نظر علمی کارکرد گرا، فایده گرا ، مرتبط با ارتقای رفتارها، از نظر فرهنگی ناظر به بیرون، دارای موقعیت نامعین، انتشارات دارای مخاطبان محدود ، و قدرت محور هستند. در این مطالعه با در نظر گرفتن این دیدگاه هنجارهای دانشجویان کارشناسی ارشد دو رشته علمی مختلف (علوم تربیتی به عنوان یک حوزة میان رشتهای و ریاضی به عنوان یک حوزه محض) در انتخاب استاد راهنما مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش در چارچوب رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحقیق پدیدار شناسی صورت گرفته و ابزار جمع آوری دادهها مصاحبههای نیمه ساختار یافته بوده است. به منظور دستیابی به دادههای مورد نظر، تعداد 16 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد علوم تربیتی و 9 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد رشته ریاضی یکی از دانشگاههای تهران با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و دادههای حاصل از ایشان با روش کد گذاری دادههای رِوایی تحلیل شدهاند. نتایج حاصل نشان میدهند که معیارهای مورد نظر دانشجویان رشتة علوم تربیتی در انتخاب استاد راهنما عبارت است از: ویژگیهای رفتاری استادان، موقعیت استادان، معیارهای آکادمیک، معیارهای غیر آکادمیک، میزان حمایت احتمالی، و محدودیتها . از سوی دیگر دانشجویان رشتة ریاضی معیارهای نسبتاً متفاوت دیگری را به شرح ذیل، در انتخاب استاد راهنما مد نظر قرار میدهند: سبک نظارت پژوهشی، ویژگیهای علمی اساتید، ویژگیهای شخصیتی اساتید، معیارهای غیر آکادمیک، محدودیت. بررسی تطبیقی نتایج حاصله در چارچوب رویکرد گشتالتی نشان میدهد که دانشجویان رشتة ریاضی بیشتر تحت تأثیر شکل (جنبههای علمی پروژة پایان نامه) و دانشجویان علوم تربیتی تحت تأثیر زمینه (مصلحت اندیشی و روابط) اساتید خود را بر میگزینند.