حمید نساج؛ مرتضی حاجی مزدارانی
چکیده
در میان دستهبندیهای متعدد و متنوع ارائه شده برای اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران معمولاً بر حوزههایی همچون فقه سیاسی، فلسفه سیاسی، کلام سیاسی و سیاستنامهنویسی تأکید میشود، اما ایرانیترین حوزه اندیشهورزی در ایران اسلامی را بایستی در حوزه شعر جستجو کرد. زیرا که سپهر اندیشه ایرانی شعر است و اغلب فقها و فلاسفه و متکلمان ...
بیشتر
در میان دستهبندیهای متعدد و متنوع ارائه شده برای اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران معمولاً بر حوزههایی همچون فقه سیاسی، فلسفه سیاسی، کلام سیاسی و سیاستنامهنویسی تأکید میشود، اما ایرانیترین حوزه اندیشهورزی در ایران اسلامی را بایستی در حوزه شعر جستجو کرد. زیرا که سپهر اندیشه ایرانی شعر است و اغلب فقها و فلاسفه و متکلمان و عرفای ایرانی، زمانی که خواستهاند نهانشدههای دل خویش را آزادانه و بیتقید بیان کنند، به دامن شعر پناه بردهاند. با وجود این متأسفانه ادب سیاسی به واسطه افراط در تخصصگرایی رشتهها و ضعف مطالعات میانرشتهای چنانچه باید و شاید در کانون توجه اندیشهورزان سیاسی و تأملات آکادمیک قرار نگرفته است. این نوشتار ضمن دعوت از اندیشهورزان به توجه نظاممند به این حوزه میانرشتهای، در صدد گونهشناسی اشعار از لحاظ کارکرد سیاسیشان برآمده است و حوزه ادب سیاسی (اعم از نظم، و نثر مسجع و موزون) را به ادب حماسی و میهنی، ادب انتقادی، ادب اصلاحی، ادب تمجیدی و درباری، ادب مقاومت، و طنز سیاسی ـ اجتماعی تقسیم کرده است و فردوسی، حافظ، ناصرخسرو، سعدی، عنصری بلخی، سیف فرغانی، و عبید زاکانی را به عنوان نمایندههای این گونههای ادبی مورد بررسی قرار داده است.
حمید نساج
چکیده
گرچه میان رشتگی به مثابه یک مفهوم علمی، تاریخ طولانی چندانی ندارد، اما به مثابه یک رویه پژوهشی، از دیرینه ای به قدمت پژوهش برخوردار است. پرسش این نوشتار آن است که آیا میان رشتگی، خاص حوزه تمدنی غرب است و یا در تاریخ مشرق زمین و به ویژه ایران زمین نیز سابقه دارد؟ این نوشتار کوشید نشان دهد که علاوه بر میانرشته ای بودن برخی ...
بیشتر
گرچه میان رشتگی به مثابه یک مفهوم علمی، تاریخ طولانی چندانی ندارد، اما به مثابه یک رویه پژوهشی، از دیرینه ای به قدمت پژوهش برخوردار است. پرسش این نوشتار آن است که آیا میان رشتگی، خاص حوزه تمدنی غرب است و یا در تاریخ مشرق زمین و به ویژه ایران زمین نیز سابقه دارد؟ این نوشتار کوشید نشان دهد که علاوه بر میانرشته ای بودن برخی تالیفات و آثار علمی دانش پژوهان ایرانی، میتوان به شعر و نظم به مثابه حوزهای معرفتی با کارکرد میانرشتگی نگریست. کارکردهای میان رشتگی شعر را در سه سطح میتوان تحلیل کرد: سطح اول، سطح موضوعات است. سطح دوم، سطح مسئله هاست. و سطح سوم، سطح راه حل است. گرچه شعر پارسی را نمی توان یک حوزهی میان رشتگی به معنای دقیق کلمه دانست اما نگاه به شعر به مثابه یک فعالیت احساسی از سر بطالت یا ذوق نگاهی تقلیل گرایانه است و اگر با رویکردی پدیدارشناسانه فارغ از پیش فرض های برساخته بنگریم شعر یکی از دیرپاترین، عمیق ترین و آسمانی ترین انواع کنش فرهنگی و معرفتی بشر در گذر روزگاران بوده و کارکردهای میان رشتگی مهمی را به سامان رسانده است؛ هرچند که دقیقاً یک حوزه میانرشتهای با دیسیپلین های علمی نیست.